داوود عابدی آملی در سال ۱۳۱۶ در خانوادهای ۹ نفره در شهر آمل به دنیا آمد. پدرش مغازهداری ساده در آمل بود و خانواده عابدی زندگی معمولی داشتند. در آن دوره، خانوادهها برای مسئولیتپذیر شدن فرزندانشان آنها را تشویق به کار میکردند. داوود هم از این قضیه مستثنی نبود. همچنین در آن دوره، داوود به دلیل شرایط درآمدی و هزینههای خانواده پول توجیبی کمی از پدرش میگرفت و این دو عامل باعث شد که او تصمیم بگیرد تا در کنار تحصیل در مدرسه به فکر پول درآوردن هم بیفتد و کار کند. داوود زمانی که کلاس سوم دبستان بود، جلوی مغازه پدرش بساط پهن میکرد و جنس میفروخت؛ یا روزهای جمعه که بهشت زهرا شلوغ بود برای دستفروشی به آنجا میرفت و محصولاتی مثل بیسکوییت یا تخممرغ شانسی که در بین مردم محبوب بودند، میفروخت. برای داوود مهم نبود که چه کاری انجام میدهد، او از هر فرصتی برای کسب درآمد استفاده میکرد. این مدل فکری به او کمک میکرد تا فرصتهای مختلف را شناسایی و حتی برای فروش آن راهحلی پیدا کند. برای مثال، یک بار داوود مقداری گوجه سبز میخرد و تصمیم میگیرد تا آنها را در بازار بفروشد. اما موفق به فروش نمیشود. با این حال ناامید نشده و یک راهحل دیگری به ذهنش میرسد که بهتر است به زبان خود آقای عابدی گفته شود: «كلاس چهارم ابتدایی بودم كه یك مقدار گوجه سبز خریدم و روی سینی ریختم و روی سرم گذاشتم و رفتم بازار برای فروختنشان. كل بازار را گشتم ولی هیچ مشتری پیدا نكردم. از خستگی گوشهای نشسته بودم و به این فكر میكردم كه برای فروش گوجه سبزها چه کنم كه یاد شلوغی جلوی زندان شهربانی آمل افتادم و افرادی كه برای دیدن زندانیها میرفتند؛ سریع رفتم آنجا و جلوی جاده مشرف به زندان ایستادم و شروع كردم به فریاد زدن و شاید باور نكنید كه چند دقیقه بیشتر طول نكشید كه همه گوجهسبزها را فروختم.»
پدرش هم که استعداد او را در کار دید، تصمیم گرفت که دفاتر دخل و خرج مغازهاش را به او بدهد. او صبحها قبل از باز شدن مدرسه به مغازه پدر میرفت و آنجا را آب و جارو میکرد و وقتی پدر به مغازه میرسید با عجله به مدرسه میرفت. بعد از تعطیل شدن مدرسه هم سریعاً خودش را به مغازه میرساند تا به پدر کمک کند. داوود تا کلاس ۱۲ پیش پدر بود تا اینکه تصمیم گرفت بعد از گرفتن دیپلم برای ورود به دانشگاه راهی تهران شود؛ گرچه پدرش دوست داشت در کنار او کار کند و با رفتن او مخالف بود. داوود به دلیل علاقهاش به نفت و گاز و به خاطر وجود ذخایر فراوان آن در ایران، رشته مهندسی شیمی را در دانشگاه پلیتکنیک (امیرکبیر) انتخاب میکند و یکی از ۱۲ نفر قبول شده از بین ۵۷۶ نفر متقاضی این رشته میشود. داوود در دوران دانشگاه خوابگاه نداشت، برای همین خانهای را در جنوب تهران اجاره کرده بود و برای اینکه از پس هزینههای خود بربیاید در کنار تحصیل معلمی میکرد. شایان ذکر است که به گفته داوود عابدی آملی، او در دوران دانشجویی از طرفداران دکتر مصدق بود و به علت سیاسی بودن جو دانشگاه در جلسات احزاب مختلف شرکت میکرد. البته بعد از یک درگیری تصمیم میگیرد تا صرفاً درس خود را ادامه دهد و دیگر فعالیتی نکند، ولی نتایج این فعالیتهای او در آینده مشکلاتی را برایش ایجاد کرد. داوود به رشته مهندسی شیمی علاقه بسیاری داشت و زمان زیادی را در دانشکده شیمی میگذاراند. گروه آموزشی دانشکده شیمی در آن دوره اعتقاد به یادگیری عملی در کنار آموزش مباحث تئوری داشتند؛ آنها برای دانشجویان کارهای آزمایشگاهی و کارگاهی مختلفی را در نظر گرفته بودند و حتی شرایط را مهیا کرده بودند تا دانشجویان بتوانند از طریق دانشگاه تجربه کارآموزی در کارخانههای صنعتی را نیز داشته باشند. این ویژگی دانشکده شیمی باعث شد تا داوود بتواند خیلی زود در رشته خود کار کند و به گفته خودش این دوران نقشی اساسی در شكلگیری دیدگاه حرفهای و تخصصیاش داشت. اما داوود در دوران کارآموزیاش چه کارهایی کرد؟
داوود در اولین تجربه کارآموزی خود به کارخانه شیشه ایران رفت. او بدون حقوق و به خاطر علاقه به یادگیری روابط بین کارگر و کارفرما و آشنایی با محیط کارخانه به مدت سه ماه در آنجا کار کرد. داوود توانست در تابستان اول به خوبی شیشهسازی و كار با كوره را یاد بگیرد. به گفته داوود، تجربه کار با کوره بعدها در یکی از واحدهای صنعتیاش در راهاندازی كوره مورد استفادهاش قرار گرفت. داوود در تابستان دوم به یکی از كارخانههای وابسته به سازمان آب به نام «پلنت اولئوکمیکال تصفیهخانه آب تهران» معرفی شد. این کارخانه در حوزه تولید مواد شیمیایی تصفیهكننده و تصفیه آب فعالیت داشت. او در این دوره نحوه تهیه مواد تصفیهکننده و تصفیه آب را آموخت و کارآموزیاش همراه با حقوقی ثابت بود. در تابستان سوم به کارخانه روغن نباتی و صابونسازی «سه گُل» رفت و د دوران دانشجویی داوود در سال ۱۳۴۲ به پایان رسید و او مهندسی با تجربه در حوزههای مختلف کاری بود. او با انگیزه فراوان آماده وارد به بازار کار بود، اما شرایط ایران در دهه ۱۳۴۰ آنچنان که باید برای یک دانشجوی فارغالتحصیل مناسب نبود. در دهه ۱۳۴۰ کشور شرایط بحرانی داشت و دولت اعلام ورشکستگی کرده بود. به دنبال آن، شرایط اقتصادی بسیار بد بود و موج بیکاری بزرگی در کشور ایجاد شده بود. اما داوود از کودکی یاد گرفته بود که باید کار کند و برای همین به دنبال کار رفت. او به خاطر سوابق سیاسیاش در دانشگاه نمیتوانست در شغلهای دولتی استخدام شود و به همین دلیل باید در بخش خصوصی به دنبال کار میگشت. با وجود شرایط سخت آن دوران، او در پیدا کردن کار مصر بود و به هر جایی سر میزد.
داوود به کار نیاز داشت و از سعی و تلاش دست نمیکشید. به گفته خودش، یک روز که ناامیدانه داشت در میدان جمهوری راه میرفت و کفشهایش به خاطر پیادهرویها طولانی خراب شده بودند، چشمش به تابلو شرکت نفت پارس میافتد. شرکت نفت پارس یکی از اولین شرکتهای خصوصی ایران بود که در حوزه تولید مشتقات نفتی، روغن موتور و روانساز فعالیت میکرد و مدیریت آن به عهده عبدالعلی فرمانفرمائیان بود. داوود هم شانس خود را امتحان کرده و به آنجا میرود و متوجه میشود که مهندس شیمی استخدام میکنند، اما به خاطر احتمال شلوغ شدن به دلیل شرایط بیکاری استخدامشان را عمومی اعلام نکرده و فقط به کسانی که حضوری مراجعه میکردند پاسخگو بودند. داوود هم از فرصت پیش آمده استفاده و در مصاحبه شرکت میکند. به دلیل دانش و تجربه خوبش در دوره کارآموزی دانشگاه در مصاحبه قبول و به یکی از پروژههای این شرکت به نام «پتروشیمی پازارگاد» در آبادان مشغول به کار میشود. داوود ۹ ماه در پتروشیمی پازارگاد كار كرد و خیلی زود توانست به یکی از مهندسان اصلی این مجموعه تبدیل شود. او حتی به کمک همکارانش یکی از سیستمهای فاضلاب شرکت را که به محیط زیست آسیب میزد، اصلاح کرد. اما شرایط ایران کماکان بحرانی بود و مشکلات مالی این مجموعه صنعتی هم خیلی زود خود را نشان داد. عدم پرداخت حقوق كارگران باعث شد كه آشوبهایی در این مجموعه شکل بگیرد و در نهایت باعث شود تا داوود این كار را رها كند. به گفته داوود، او با مبلغ ۶۳۰۰ تومان بازخرید میشود؛ ۴ هزار تومان آن را برای خانواده، هزار تومانش را برای ادامه تحصیل برادرش و با مابقی پول راهی تهران میشود تا کار جدیدی پیدا کند.
داوود دوباره به دنبال کار میرود، اما کماکان نمیتواند کار پیدا کند. تصمیم میگیرد تا به دانشکده خود مراجعه کرده و از آن طریق به دنبال کار بگردد. در آنجا چشمش به آگهی استخدام شرکت «تولید دارو» میافتد و برای مصاحبه به آدرس گفته شده میرود. شرکت تولید دارو برای برادران خسروشاهی از کارآفرینان به نام ایران در آن دوره بود؛ آنها قصد داشتند تا در ایران خط تولید پودر شوینده را راهاندازی کنند و فقط یک نفر را برای این موقعیت شغلی میخواستند. داوود برای گرفتن کار در مصاحبه ۷ مرحلهای شرکت میکند که در آخرین مرحله اعضای هیئتمدیره و محمد خسروشاهی، مدیرعامل شرکت، با او مصاحبه کردند. در نهایت داوود در مصاحبه قبول میشود و اولین مأموریتی که به او داده میشود، گذراندن دوره کارآموزی در چند شرکت تولید شوینده در اروپا بود. او میدانست که ممکن است سابقه سیاسیاش در هنگام خروج از ایران برایش دردسر ایجاد کند. برای همین این موضوع را به محمد خسروشاهی میگوید؛ خسروشاهی نیز چون میدانست که داوود فرد خبرهای در کار است به او کمک کرد تا مشکلی برای خروج از ایران نداشته باشد.
داوود با یادگیری نحوه تولید پودر شوینده به ایران بازمیگردد و به کمک برادران خسروشاهی ساخت کارخانه تولید پودر شوینده را آغاز میکند. به گفته داوود، به دلیل تازه بودن این روش تولید، او همواره در کارخانه حضور داشت و به مشکلات آنجا رسیدگی میکرد. در نهایت در سال ۱۳۴۳ محصول کارخانه به نام «پودر دریا» به بازار میآید، اما با گسترش تقاضای بازار و لزوم افزایش ظرفیت تولید و تنوع محصولات شوینده، در دهه ۱۳۵۰ کارخانه تولیپرس توسط برادران خسروشاهی در شهر صنعتی البرز در قزوین احداث میشود و با تولید محصولاتی مانند پودر شوما، مایع ظرفشویی جام و … شروع به کار میکند. داوود نیز به خاطر تخصص علمی و تجربه در این حوزه به مدت ۱۲ سال در راهاندازی این خطوط تولید در کنار برادران خسروشاهی حضور داشت. به گفته خودش، كار در شركت توليد دارو برایش تجربهای بسیار گرانقدر بود و او در این سالها توانست با كمك دیگران تحولات مهمی را در تولید مواد شوینده و بهداشتی رقم بزند. داوود یکی از نفرات اصلی تولی پرس شد و حقوقش هم به ماهانه ۱۰ هزار دلار رسید، اما اینها داوود را راضی نمیکرد و به گفته او، به نقطهای رسیده بود که باید روی ایدههایش کار میکرد و مجموعهای برای خودش راه میانداخت. برای همین در اواسط دهه ۱۳۵۰ تصمیم میگیرد تا به صورت مستقل کار خود را ادامه دهد و با مبلغ ۶۳۰ هزار تومان بازخرید میشود. داوود از آن مبلغ به عنوان سرمایه اولیه برای اجرای ایدهاش استفاده میکند و وارد فاز جدیدی از زندگی خود میشود. شرکت تولی پرس بعد از خروج داوود نیز به رشد و توسعه خود ادامه داد و در جریان مصادره اموال و داراییها در سال ۱۳۵۸، این شرکت نیز مصادره شد. اما در ابتدای دهه ۶۰ دوباره شروع به کار کرد و در اواخر دهه ۷۰ از سهامی خاص به سهامی عام تبدیل شد. این شرکت در سالهای ۹۷ و ۹۹ به گفته مدیران، به دلیل «مشکل در تهیه مواد اولیه» موقتاً تعطیل شد و در حال حاضر با ۳۰۰ کارگر فعالیت خود را از سر گرفته و در حال تولید محصولات شوینده در شهرک صنعتی البرز است.
داوود پس از جدایی از تولید دارو به همراه چند نفر دیگر از دوستانش شروع به مطالعه طرحهای اقتصادی مختلف میکنند. در نهایت به نتیجه میرسند تا محصولات وان، دستشویی و سنگ نما را با روشی که جدیداً توسط ژاپنیها ایجاد شده بود، تولید کنند. آنها برای این کار به ژاپن رفته و پس از چند جلسه با طرف ژاپنی تکنولوژی آن را به ایران میآورند. اما در هنگام شروع تولید با مشکلی جدید مواجه میشوند؛ به دلیل افزایش ساختوساز در آن دوره، واردات محصولاتی مانند وان حمام، دستشویی و سنگ نما افزایش پیدا کرد و باعث شد تا محصولات کارخانه داوود نتوانند در بازار رقابت کنند. به گفته داوود، این موضوع فروش محصولات کارخانه را با مشکل مواجه کرد و از طرفی اگر میخواستند با انبوهسازان کار کنند باید رشوههای کلان میدانند که این کار نیز برای شرکت نوپا آنها امکانپذیر نبود. داوود در نهایت تصمیم میگیرد با وجود ضرر از این کار با بیرون آید، اما ناامید نمیشود و به دنبال کار دیگری میرود. داوود در تجربه بعدی با باقی مانده سرمایهاش به دنبال کار جدیدی میرود و با آگهی شرکتی به نام پاکوش مواجه میشود که قصد تولید پودر شوینده را در ایران داشتند. او به دفتر شرکت مراجعه و با مدیران مجموعه ملاقات میکند؛ آنها به دلیل سابقه خوب و تخصص داوود تصمیم به همکاری و شراکت با او را میگیرند. پس از آن داوود به اروپا سفر میکند و قراردادی با یک شرکت ایتالیایی برای تأمین تجهیزات کارخانه میبندد. کارخانه تولید پودر شوینده پاک وش نیز از اوایل سال ۱۳۵۷ و همزمان با پیروزی انقلاب کار خود را شروع میکند. اما شروع کار کارخانه به دلیل جو سیاسی آن دوره با مشکلاتی همراه بود. به گفته او، در آن روزها با مسائلی چون اعتصاب، خرابکاریهای عمدی مواجه شدند که تولید را با مشکل مواجه میکرد. این مشکلات تا حدی پیشرفت که کارخانه را تا مرز ورشکستگی پیش برد، اما داوود به هر قیمتی کارخانه را سرپا نگهداشت و نگذاشت تا ورشکست شود. در نهایت داوود به دلیل اختلافهای مدیریتی تصمیم میگیرد تا از پاک وش نیز بیرون بیاید و اهداف دیگری را دنبال کند. شرکت پاکوش نیز فعالیت خود را به عنوان یکی از تولیدکنندگان شوینده در ایران ادامه میدهد. این شرکت در اوایل دهه ۱۳۸۰ همکاری خود را با شرکت هِنکِل (Henkel) آلمان شروع میکند و در ادامه در دهه ۱۳۹۰ با فروش اکثر سهام خود به این شرکت نامش به «هِنکِل پاکوش» تغییر میکند. محصولات پریل و پرسیل از جمله محصولات این گروه هستند.
در اواخر دوره حضور داوود در شرکت پاک وش، او به یک نفر از مدیران سابق تولید دارو که به همراه دوست خود به تولید مایع ظرفشویی به نام «کارن» مشغول بود، ماده اولیه میفروخت. این دو نفر در زیرزمین خانهشان مایع ظرفشویی تولید میکردند و با افزایش تقاضا به دنبال افتتاح کارخانهای در محله خاک سفید بودند. آنها بارها با داوود برای شراکت در این کارخانه صحبت کردند و هر بار با مخالفت او مواجه شدند. اما پس از تصمیم خروج داوود از شرکت پاک وش او به دو شرط حاضر به همکاری و شراکت با آنها میشود. دو شرط داوود یکی گسترش و اصلاح مدل تولید و دیگری فرصت تازهای بود که در بازار شوینده وجود داشت؛ امکان تولید دو ماده اولیه صنعت شوینده به نامهای سولفونیک اسید (Sulfonic acid) و سدیم لوریل اتر سولفات (Sodium Lauryl Ether Sulfate). با قبول شرایط داوود دست به کار میشود و پول بازخرید خودش از شرکت پاک وش را به عنوان سرمایهای برای کسبوکار جدیدش استفاده میکند. اما داوود چرا اصرار به تولید مواد اولیه برای صنایع شوینده داشت؟ دو ماده سولفونیک اسید و سدیم لوریل سولفات به ترتیب مواد اولیه مورد نیاز تولیدکنندهها برای تولید انواع شامپو و مواد شوینده بودند. این دو ماده تا آن زمان فقط به ایران وارد میشدند و به خاطر شرایط تحریمی و جنگی دهه ۱۳۶۰ قیمتشان در بازار بالا رفته بود. این افزایش قیمت و گرانی مواد اولیه باعث شده بود فعالیت بسیاری از کارخانهها و واحدهای تولیدی کم یا متوقف شود و این موضوع جرقه تأسیس خط تولید جدیدی را در ذهن داوود زد. داوود برای راهاندازی این خطوط تولید به وزارتخانههای مختلف و کشورهای اروپایی میرود. با وجود مشکلات جنگی ایران در دهه ۱۳۶۰ ناامید نمیشود و در سال ۱۳۶۴ شرکت «مهدتاژ» کار خود را با تأسیس کارخانهای در قزوین شروع میکند و در سال ۱۳۶۸ دو ماده اولیه مورد نظر شرکت وارد بازار میشوند. با تولید سولفونیک اسید و سدیم لوریل اتر سولفات، قیمت محصولاتش در بازار بیش از ۵۰٪ کاهش پیدا میکند. این موضوع باعث میشود تا بسیاری از کارخانهها و تولیدیهایی که با کمبود و گرانی این ماده خوابیده بودند، دوباره به چرخه صنعت بازگردند. پس از این موفقیت و کسب سود برای شرکت، داوود تصمیم به گسترش تولید مواد اولیه مورد نیاز صنعت شوینده میگیرد و گروه مهدتاژ به عنوان بازیگر جدیدی در صنعت شوینده، مسیر خود را در بازار ایران ادامه میدهد.