سومبات هاکوپیان

همه چیز از نوراشن شروع شد. از روز سرد و یخبندان 11 بهمن سال 1323 هجری شمسی، گهواره‌ای در گوشه‌ای از یکی از خانه‌های منطقه قره داغ استان تبریز روستای نوراشن پذیرای کودکی شد که مانند هر نوزاد دیگری با حرکات غیر ارادی و دست و پا زدن‌هایش اهالی خانه را غرق شادی کرده بود. اما هیچ کس در آن زمان نمی‌دانست که همین دست‌های کوچک قرار بود روزی چرخ صنعت پوشاک ایران را به حرکت درآورد و جزو سرمایه گذاران برتر شود. آغاز نوپایی او در خانه شروع شد و تا سال ششم ابتدایی در همان روستا به یادگیری زبان ارمنی که زبان اجداد و نیاکان او بود پرداخت. بعد از آن اما خانواده برای این که این کودک از یادگیری عقب نماند، او را به تبریز فرستادند تا زبان فارسی یاد بگیرد. این دوران از زندگی سومبات هاکوپیان با دورانی همراه بود که خانواده‌ها کودکان و نوجوانان خود را روزها به مدرسه می‌فرستادند و در ساعاتی مشخص از روز برای فراگیری مهارت، آن‌ها را به کارگاهی می‌فرستادند. کشور در حال پیشرفت نیاز به نیروی ماهر دارد و سومبات کوچک هم به درستی در جایگاه و حرفه‌ای قرار گرفت که برای آن ساخته شده بود. روز اولی که وارد کارگاه خیاطی شد، هر صدایی برای او نشان از آموختن یک از قسمت مهارت خیاطی داشت. عطر پارچه‌های تازه از کارخانه آمده و حرکت نرم قیچی‌های از جنس استیل و شکافتن تار و پود پارچه‌ها برای دوختن دوباره آن‌ها به شکل یک جلیقه یا کت، تمام ذهن سومبات هاکوپیان را به خود مشغول کرده بود.

 

43828.jpg (614×300)

 

استاد هنریک که صاحب کارگاه و خیاط ماهری بود، چند روز پیش پیشنهاد داشتن سومبات را به عنوان شاگرد پذیرفته بود و حالا از نزدیک سومبات هاکوپیان نوجوان را می‌دید. سال 1334 و مهاجرت سومبات از روستای نوراشن به شهر تبریز برای همیشه در ذهن این نوجوان ماند. پشت میزی که چرخ خیاطی روی آن قرار گرفته بود نشست. اوستا هنریک به او گفته بود؛ «این میز تو هستش سومبات. امیدوارم قدرش رو بدونی.» اوستا هنریک آموزش به سومبات را از آرام سوزن کشیدن شروع کرد تا به او صبر و دقت را بیاموزد؛ چراکه حرفه خیاطی به دقت و حوصله زیادی نیازمند است و هر انسانی که برای سفارش لباس پیش آدم می‌آید قد و قواره خود را دارد. سومبات این‌ها را می‌دانست و از این که قرار بود با دوختن لباس برای هر نفر، هنری تازه خلق کند بسیار خوشحال بود. سومبات قسمتی از روز را نزد دختردایی خود مشغول یادگیری زبان فارسی بود و بعد از آن به کارگاه اوستا هنریک می‌رفت و میان هزاران تکه پارچه شروع به تمرین می‌کرد. مدت زیادی نگذشت که دستان سومبات هاکوپیان توانست اولین شلوارها و ژیلت‌هایش را بدوزد. کمی که بار آموخته‌ها و حرکت دستان‌‎اش پخته‌تر شد، شروع به سردوز زدن‌هایی کرد که بسیاری از مشتریان هنریک را به تشویق وادار می‌کرد. سومبات هاکوپیان جوان از این‌که مشتریان شیک پوش و خوش صحبت را می‌دید که از استادش تمجید می‌کنند و برای او احترام زیادی قائل هستند بیش از پیش این احساس را پیدا می‌کرد که راه درستی را انتخاب کرده است. خیاطی، حرفه تمیز و پر رونق بود و البته جایگاه ویژه‌ای میان مردم داشت. انضباط، دقت، خلاقیت و شناخت نیاز مخاطب از مهم‌ترین ابعادی بود که یک خیاط باید این ویژگی‌ها را به شخصیت حرفه‌ای خود اضافه کند. این‌ها صفاتی بودند که از اوستا هنریک به سومبات جوان منتقل شده بود و هر روز در وجود او قوی‌تر می‌شد.

 

 

img_20230131_174330_911.jpg (1200×789)

 

باید اعتراف کرد که سومبات در روزگار خوبی وارد صنعت خیاطی شد. چند دهه‌ای می‌شد که واردات پوشاک از غرب به ایران آغاز شده بود و حالا خوش‌پوش بودن و پوشیدن لباس‌های باکیفیت و خوش دوخت اروپایی به واجبات زندگی ایرانیان تبدیل شده بود. حال که از حضور سومبات در کنار استاد هنریک دو سال می‌گذشت، سومبات هر آن‌چه که لازم بود را از استادش آموخته بود. نوبت به مهاجرت به تهران رسیده بود. شهری که جریان اصلی مد و لباس را در خود جا داده بود و جای جوان جستجوگری مانند سومبات هاکوپیان در آن خالی بود. مجله‌هایی که به طور مستقیم در زمینه مد و لباس فعال بودند و خیابان‌های اصلی که به نام یکی از کارگاه‌های خیاطی اعتبار گرفته بودند و مردم آن خیابان‌ها را به هوای هنرمندی فلان استاد خیاطی می‌شناختند. این همه جستجوگری جدید در مورد لباس در تهران، هدف بعدی سومبات هاکوپیان را تشکیل می‌داد. خوش اقبالی با سومبات جوان یار بود؛ چرا که در زمانه‌ای به حرفه خیاطی مسلط شده بود که مردم پوشش مدرن که همان کت و شلوار و پیراهن و دامن بود را پذیرفته بودند. سومبات جوان هنوز از گرد راه نرسیده، انگار که گم کرده‌ای داشته باشد به سمت کارگاه‌های خیاطی رفت که استاد هنریک به او معرفی کرده بود. با توجه به مهارتی که کسب کرده بود می‌توانست از بابت استخدام‌اش آسوده خاطر باشد. بعد از گشت و گذار و سیاحت تهران جدید آن روزها به خیابان لاله‌زار رسید و دو هفته‌ای را در خیاطی برنجیان مشغول به کار شد. قبل‌تر هم فهمیده بودیم که سومبات روحیه‌ای خلاق و جستجوگر دارد؛ بنابراین دو هفته بعد از خیاطی برنجیان بیرون آمد و خیاطی را به نام مدفرانس پیدا کرد که شکل و شمایل‌اش روزهای یادگیری نزد استاد هنریک را به یاد او می‌آورد. دوخت‌های فرانسوی و ایتالیاییِ لباس‌های پشت ویترین جاذبه‌ای برای سومبات هاکوپیان داشت. او تصمیم گرفت مدتی را برای محکم کردن جای پای خود و شناساندن نام‌اش در خیاطی مدفرانس بماند. اما بعد از مدتی سومبات هاکوپیان جوان تشنه‌تر از آن بود که همان مدل‌دوزی‌های فرانسوی و ایتالیایی بتواند او را راضی نگه دارد. آقاول، کسی بود که در همان دوران در کارگاه مدفرانس مدل دوخت آلمانی را که شیوه‌ای تازه بود به کار بسته بود. به همین خاطر سومبات هاکوپیان هم از پا ننشست و شش ماه برای یادگیری چند و چون این دوخت‌ های آلمانی جدید در کارگاه آقاول مشغول به کار شد.

 

cultural-1.jpg (800×539)

 

کارگاهی در دل کارگاه بزرگ مدفرانس که باعث شد سومبات تا سال 1340 و به مدت 17 ماه در آن کارگاه بماند و از استادی دیگر به نام هارتون هم نکات بسیار زیادی بیاموزد. آن چه که سومبات را به هاکوپیان بزرگی که امروز می‌شناسیم تبدیل کرد همان روح جستجوگر او بود. این که باز هم حرکت او از کارگاه مدفرانس به خیاطی متروپل رسید و آن‌جا که دیگر مطمئن شد هر آن‌چه که برای مستقل شدن و اجرای نوآوری‌هایش نیاز دارد را به دست آورده است. البته 6 سال زمان برد تا سومبات به این نتیجه برسد. سال 1346 بود که سومبات هاکوپیان تصمیم گرفت اولین کارگاه خود را با دوستش هاشم جعفری راه بیندازد. شش ماه از شروع کار این دو نگذشته بود که وضع مالی‌شان خوب شد. البته که به خاطر بدعهدی که هاشم به سومبات کرد و بر سر قول و قرارهای‌شان نماند، این شراکت به هم خورد و هر کس به دنبال کار خود رفت. شب و روزهای خوبی برای سومبات نبود. اما همچنان روحیه خود را حفظ کرده بود و به کارش ادامه می‌داد. مدت زمان زیادی طول نکشید که سومبات با راه‌اندازی خیاطی خردمند با همکاری دوستش اصغر جعفری در خیابان خردمند شمالی دوباره کسب و کار خود را راه انداخت. مدت زمان زیادی طول نکشید که سومبات و اصغر مشتری‌های خوبی پیدا کردند و شهرتی به هم زدند. اصغر به دلایلی نتوانست کار خود را با سومبات ادامه دهد و از او جدا شد. البته این بار خیاطی خردمند به خاطر این جدایی متوقف نشد. بعد از رفتن اصغر جعفری، سومبات هاکوپیان به تنهایی خیاطی خردمند را زنده نگه داشت. او مجبور بود برای کسری‎‌های پیش آمده و دست تنها بودنش شب را به روز برساند و مدتی سختی را به جان بخرد تا مبادا خیاطی خردمند بازایستد. این تلاش‌ها ادامه داشت تا در سال 1349 خیاطی خردمند تبدیل به مزون خردمند شد و جایگاه ویژه‌ای برای خود دست و پا کرد. مزون خردمند در زمانی شروع به کار کرد که چرخ‌های خیاطی اروپایی در حال تغییر به شکل‌های صنعتی بود. به این معنی که کارگاه‌های خیاطی با دستگاه‌های به‌روز شده وارد مرحله جدیدی از دوخت لباس‌های جدید شده‌اند. سومبات هاکوپیان با استادانی مانند آقایان شایسته، برازنده، غفوری و زنده یاد نراقی هم‌دوره بود. اما آن‌چه که او را از دیگران متمایز می‌ساخت همان روحیه جستجوگر و سیری ناپذیرش بود. اواخر دهه 40 که سومبات هاکوپیان مزون خردمند را راه‌اندازی کرد با نیمه صنعتی شدن کارگاه‌های خیاطی هم‌زمان بود و این خود باعث شد خلاقیت سومبات با این موج جدید، فصل برداشت استعدادهایش را برای او به ارمغان بیاورد.

 

 

 

IMG-20240117-WA0012-1024x1024.jpg (1024×1024)

 

در میان سال‌های 1340 تا 1349، سال‌های 1347 و 1348 برای سومبات هاکوپیان سال‌های متفاوتی بود. او در کنار آقای آرمان‌فر شروع به یادگیری متد مولر کرد. متدی که متعلق به آلمانی‌ها بود. همین پیگیری متدها و مطالعه حرفه‌ای نشریات مولر باعث شد تا هاکوپیان به آلمان سفر کند و و تا سال 1349 هجری شمسی در این کشور بماند. نه فقط در سال‌هایی که او در آلمان بود که سومبات از سال‌ها قبل وارد مدسازی شده بود. گلبانگ و برگ‌ریز، دو سازمانی بودند که هاکوپیان برای مدسازی در سال‌های 1349 و 1350 تاسیس کرد. گرمای چراغ‌های طرح شمعی هتل اینترکنتیننتال و لبخندهای مدوام و لباس‌های زیبا در نمایش لباس این هتل باعث شده بودند تا سومبات قبل از این‌که پشت بلندگو بایستد و صحبت کند یاد شب‌های مد آلمان بیافتد و با ذوق بیش‎‌تری میکروفون را در دست بگیرد. سومبات به میهمانان خوش‌آمد می‌گفت و از این‌که نمایش مد را برای عموم فراهم کرده بود بسیار خوشحال بود. 27 سال بیش‎‌تر نداشت که این همه موفقیت را کسب کرده بود. بعد از هتل اینترکنتیننتال نوبت به برگزاری نمایش مد در هتل شرایتون و هیلتون رسید. شوهای مد برگ‌ریز در سال 1351 به اوج خود رسیده بود و برگزاری و دیدن مدهای جدید لباس در ایران در حال تبدیل شدن به یک عادت بود. هر بار که سومبات یکی از شوهای لباس برگ‌ریز را به نمایش می‎‌گذاشت، هر چه جایزه بود را از آن خود می‌کرد. جالب این‌جا بود که از تبریز با سومبات تماس می‌گرفتند و به او می‌گفتند که در شبکه سراسری تلویزیون، شو لباس‌اش را در هتل اینترکنتیننتال نشان داده‌اند. 15 دقیقه از این نمایش مد را از تنها رسانه آن زمان نشان داده بودند و این اتفاق بزرگی برای سومبات بود. چاپ بعضی از تصاویر این نمایش 15 دقیقه‌ای در مجله هوکرپ باعث شد مدسازی در ایران به یک حرفه تبدیل شود و جایگاه خود را پیدا کند. قدم‌های سومبات هاکوپیان در صنعت مد و حرفه خیاطی هر روز بزرگ‌تر می‌شد. نگاه متفاوت به حرفه‌اش و آن‌چه که برای ارائه در ذهن داشت موجب به وجود آمدن فصل‌های جدیدی در زندگی حرفه‌ای او می‌شد. دورانی که سومبات هاکوپیان را بیش از پیش بر سر زبان‌ها انداخت به مدتی کوتاه بعد از تمام شدن نمایش لباس‌ها بر می‌گردد. در همان روزها قرار بر این شده بود که بازی‌های آسیایی در تهران برگزار شود. مناقصه‌ای برای خیاطان و طراحان لباس آن زمان برگزار شد تا هر کس که می‌تواند برای طراحی لباس‌های مهمانداران سازمان مجامع بین الملل در این مراسم شرکت کند. هیچ کس به جز سومبات هاکوپیان این خطر را نپذیرفت. سومبات با استفاده از پارچه‌های نساجی مقدم در مدت زمانی که کسی فکرش را هم نمی‌کرد کار طراحی و دوخت این لباس‌ها را انجام داد. بعد از مدت کوتاهی که از زمان برگزاری مراسم می‌گذشت هم تقدیرنامه‌ای دریافت کرد. البته سفارش‌های ویژه به هاکوپیان همین نبود.

 

01304230.jpg (800×1200)

 

بعد از مدتی از او خواسته شد تا 80 فراک برای ارکستر سمفونیک تهران بدوزد. فراک، لباس نوازنده‌های ارکستر سمفونی است که شکل متفاوتی از لباس‌های رسمی دارد. علاوه بر روحیه جستجوگر سومبات، آن‌چه که او را متفاوت از باقی می‌کرد احساس نیازی بود که نسبت به حرفه‌اش داشت. او در حال حاضر سال‌های 1353 تا 1356 را پشت سر گذاشته بود و در سال 56 حس می‌کرد که صنعتی که در آن حضور دارد متفاوت شده است و دیدگاه مدیریتی متفاوتی برای ادامه راهش نیاز دارد؛ بنابراین به دانشگاه تهران رفت و از استادش خانم دکتر زاهدی روش‌های نوین مدیریتی را آموخت. مدتی بعد دوباره راهی آلمان شد. اما این بار برای دریافت دیپلم خیاطی از آزمون مولر. سومبات نیاز داشت تا الگوسازی‌هایی که در خیاطی و کارگاه‌های صنعتی آن زمان مورد استفاده بود را بیاموزد. بعد از بازگشت به ایران از او دعوت کردند به کارگران الگوسازی بیاموزد تا برای مسابقات المپیک کره جنوبی آماده شوند. خودش هم به کره جنوبی رفت تا داور قسمت پوشاک شرکت‌کنندگان باشد. تا این دوران که سومبات مشغول جستجوگری خود بود، مزون خردمند را با 25 تا 30 پرسنل حفظ کرده بود. تمام تلاش‌های سومبات هاکوپیان با تمام فراز و نشیب‌ها در روزهای پرالتهاب انقلاب به نتیجه می‌رسید تا این‌که به سال 1360 رسید. با کمک سومبات و علم او نسبت به سبک مدیریت جدید، کارخانه جامکو دوباره جان گرفت و راه افتاد. کارخانه ایران برک از آخرین ماه‌های سال 60 پذیرای سومبات و ذهن و روحیه سرشارش بود. سومبات به مدت 3 سال در کارخانه ایران برک به عنوان مدیر کار کرد و باعث شد تولید این کارخانه از شرایط نامساعد به وضعیت خوبی برسد. علاوه بر مدیریت تولید، سومبات توانست تیمی قوی و یکپارچه را برای این کارخانه به وجود بیاورد.

 

history-6.jpg (1200×934)

می‌توان گفت سومبات هاکوپیان یکی از پایه گذاران مدیریت از راه دور در زمانی است که هیچ امکانات رسانه‌ای به مفهوم امروزی وجود نداشته است. او به مدت سه سال کارخانه ایران برک را از دور مدیریت کرده است.سال 1361 به مدیریت جامکو دعوت شد و در مدت کوتاهی علاوه بر تامین مواد اولیه برای کارخانه که با کمبود مواجه شده بود توانست اندوخته کارخانه را تا پایان سال به 30 میلیون تومان برساند. تا سال 63 که سومبات با ایران برک و جامکو همکاری داشت، کارگاه خردمند را برادرش آرمیک و همسرش اداره می‌کردند. شبکه بزرگ دوخت لباس سفارشی در ایران از اهدافی بود که هاکوپیان در ذهن می‌پروراند و دست آخر با تولید لباس برای خلبانان هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران با دستگاه‌های صنعتی مجموعه هاکوپیان، این رویا را به واقعیت تبدیل کرد. تولید صنعتی، طراحی و مدسازی از دستاوردهایی است که هاکوپیان در طول سال‌های فعالیتش به وجود آورده است. سومبات هاکوپیان در سال‌های بعد هم دست از بالا بردن کیفیت و خلاقیت و تقویت مجموعه نیروی انسانی خود نکشید. او تا امروز ده‌ها کارگر ماهر را تربیت کرده است و هر کدام را به تخصص رسانده است. در حال حاضر کارخانه هاکوپیان 850 نفر پرسنل دارد و بیش از 400 هزار مشتری. دیگر هاکوپیان تنها یک برند تجاری نیست. بلکه نماد مهمی برای تلاش و کوشش است. مانند بسیاری از کارآفرینان ایرانی همچون داستان موفقیت برادران خیامی و پیکان جوانان، این داستان نیز با فراز و نشیب هایی همراه هست.

 

 

نوشته های اخیر

دسته بندی ها

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش

سبد خرید